Sanaz1994  guestbook (65) Sign guestbook

Browse Pages:< Previous 1 2 3 4 
sepehr00
13 years ago
ﻛﻲ ﺷﻌﺮ ﺗﺮ ﺍﻧﮕﻴﺰﺩ ﺧﺎﻃﺮ ﻛﻪﺣﺰﻳﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﻳﻚ ﻧﻜﺘﻪ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻣﻌﻨﻲﮔﻔﺘﻴﻢ ﻭ ﻫﻤﻴﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﺍﺯ ﻟﻌﻞ ﺗﻮ ﮔﺮﻳﺎﺑﻢ ﺍﻧﮕﺸﺘﺮﻱ ﺯﻧﻬﺎﺭ ﺻﺪ ﻣﻠﻚﺳﻠﻴﻤﺎﻧﻢ ﺩﺭ ﺯﻳﺮ ﻧﮕﻴﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﻏﻤﻨﺎﻙﻧﺒﺎﻳﺪ ﺑﻮﺩ ﺍﺯ ﻃﻌﻦ ﺣﺴﻮﺩ ﺍﻱ ﺩﻝ ﺷﺎﻳﺪﻛﻪ ﭼﻮ ﻭﺍﺑﻴﻨﻲ ﺧﻴﺮ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺷﺪﻫﺮ ﻛﻮ ﻧﻜﻨﺪ ﻓﻬﻤﻲ ﺯﻳﻦ ﻛﻠﻚ ﺧﻴﺎﻝﺍﻧﮕﻴﺰ ﻧﻘﺸﺶ ﺑﻪ ﺣﺮﺍﻡ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺻﻮﺭﺗﮕﺮ ﭼﻴﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﺟﺎﻡ ﻣﻲ ﻭ ﺧﻮﻥﺩﻝ ﻫﺮ ﻳﻚ ﺑﻪ ﻛﺴﻲ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﺩﺭ ﺩﺍﻳﺮﻩﻗﺴﻤﺖ ﺍﻭﺿﺎﻉ ﭼﻨﻴﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﺩﺭ ﻛﺎﺭﮔﻼﺏ ﻭ ﮔﻞ ﺣﻜﻢ ﺍﺯﻟﻲ ﺍﻳﻦ ﺑﻮﺩ ﻛﻴﻦﺷﺎﻫﺪ ﺑﺎﺯﺍﺭﻱ ﻭﺍﻥ ﭘﺮﺩﻩ ﻧﺸﻴﻦ ﺑﺎﺷﺪ ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
arya2085
13 years ago
ﺭﻭﺯ ﻭ ﺷﺐ ﺧﻮﺍﺑﻢ ﻧﻤﯽ ﺁﯾﺪ ﺑﻪ ﭼﺸﻢﻏﻢ ﭘﺮﺳﺖ ﺑﺲ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﻫﺠﺮﺗﻮ ﮔﺮﯾﺎﻧﻢ ﭼﻮ ﺷﻤﻊ ﻫﻤﭽﻮ ﺻﺒﺢ ﯾﮏ ﻧﻔﺲﺑﺎﻗﯿﺴﺖ ﺑﯽ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﺗﻮ ﭼﻬﺮﻩ ﺑﻨﻤﺎ ﺩﻟﺒﺮﺍ ﺗﺎﺟﺎﻥ ﺑﺮﺍﻓﺸﺎﻧﻢ ﭼﻮ ﺷﻤﻊ ﺳﺮﻓﺮﺍﺯﻡ ﮐﻦﺷﺒﯽ ﺍﺯ ﻭﺻﻞ ﺧﻮﺩ ﺍﯼ ﻧﺎﺯﻧﯿﻦ ﺗﺎ ﻣﻨﻮﺭ ﮔﺮﺩﺩﺯ ﺩﯾﺪﺍﺭﺕ ﺍﯾﻮﺍﻧﻢ ﭼﻮ ﺷﻤﻊ
arya2085
13 years ago
غروب غمناکی است ...
دلم بسیار هوای گریه دارد ...
دلتنگی هایم را نمی دانم چه کنم ...
به آسمان ابری هم که مینگرم از فراق تو می خواهد گریه کند ...
اما نمی بارد و می خواهد که دوری از یار را چون بغضی سنگین در خود نگه دارد ...
می گویم آسمان ببار تا من نیز ببارم و سبک شوم ...

می گوید برای عاشق دلداده سبک شدن چه معنی دارد؟!



می گویم ابر پاک!

گریه کن شاید غم را از دل هزار هزار گل نو رسیده بزدایی ...

می گوید گلی که غم در وجودش رخنه نکرده باشد که گل نیست ...



می گویم آسمان فریاد کن ...

بگذار مردمان شهر برق چشمان عاشق تو را ببینند ...

می گوید امروز دلم چنان گرفته است که نای فریاد ندارم ...



می گویم هوای باران دارم ... می گوید هوای یار دارم ...

می گویم هوای باریدن دارم ...

می گوید سر آن دارم که بغض دیرین را همچنان بسته نگه دارم ...

می گویم شعر وصل بخوان ................. می گوید وصل میسر نیست ...

مرا امروز شعر هجر خوش تر است ...



می گویم لااقل چند قطره ای چشمان مرا همراهی کن ...

می گوید امروز تنها گریه کن ...ستاره ها نهفتند در آسمان ابری ...

دلم گرفته نفسم ... هوای گریه دارم ...

هوای گریه دارم...
sepehr00
13 years ago
دنيا كه شروع شد زنجير نداشت خدا دنياي بي زنجير آفريد . آدم بود كه رنجير را ساخت و شيطان كمكش كرد . دل زنجير شد عشق زنجير شد و دنيا پر از رنجير شد و آدمها همه ديوانه زنجيري . خدا دنياي بي زنجير مي خواست نام دنياي بي زنجير اما بهشت است .
امتحان آدم همينجا بود دستان شيطان از زنجير پر بود . خدا گفت زنجيرت را پاره كن . شايد نام زنجير تو عشق است .
يك نفر زنجيرش را پاره كرد . نامش را مجنون گذاشتند . مجنون اما نه ديوانه بود و نه زنجيري . اين نام را شيطان بر او گذاشت . شيطان آدم را در زنجير مي خواست . ليلي مجنون را بي زنجير مي خواست . ليلي مي دانست خدا چه مي خواهد . ليلي كمك كرد تا مجنون زنجيرش را پاره كند . ليلي زنجير نبود ليلي نمي خواست زنجير باشد .
ليلي ماند زيرا ليلي نام ديگر آزادي است.
arya2085
13 years ago
)ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻫﻮﺍ ،ﻫﻮﺍﯼ ﺑﯽ ﺻﺒﺮﯼ ﻣﯽﺷﺪ.ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺍﺳﯿﺮ ﻇﻠﻤﺖ ﺟﺒﺮﯼ ﻣﯽﺷﺪ.ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺩﺍﻡ ﻫﻮﺍﯼ ﺑﯽ ﺻﺒﺮﯼ ﺩﺍﺷﺖ. ﺗﺎﺁﻩ ﮐﺸﯿﺪﻡ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺍﺑﺮﯼ ﺷﺪ
arya2085
13 years ago
difficulties in your life don,t com to destory you...but to help you realize your hidden potential & power. Let difficulties know the you are difficultمشکلات زندگی برای نابود کردن تو نیامده...اما برای کمک به توآمده تا پتانسیل و توان بالقوه تو را آشکارکند.به مشکلات نشان بده که تو سخت هستی.
arya2085
13 years ago
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺳﺮﺯﻣﯿﻨﯽ ﻣﯽ ﺁﯾﻢ ﺳﺮﺁﭘﺎﻋﺸﻖ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﻣﺮﻏﮑﺎﻥ ﻋﺎﺷﻖ ﺳﺮﺯﻣﯿﻨﯽﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﯾﮏ ﺭﻧﮓ ﺑﺮ ﺁﻥ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﻣﯽﮐﻨﺪ" ﺭﻧﮓ ﭘﺎﮐﯽ ﻫﺎ ﺭﻧﮓ ﺧﻠﻮﺹ ﺭﻧﮓ ﺑﯽﺭﻧﮓ ﺑﻮﺩﻥ ﺑﯽ ﺭﯾﺎﺑﻮﺩﻥ ﺑﯽ ﻏﻞ ﻭﻏﺶﺑﻮﺩﻥ ﮐﺒﻮﺗﺮﺍﻥ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﻣﻦ ﻫﻤﻪ ﺳﻔﯿﺪﻧﺪﺩﺭﯾﺎﭼﻪ ﻫﺎﯼ ﺯﻻﻝ ﺳﺮﺯﻣﯿﻨﻢ ﺑﺎ ﺭﻗﺺﻗﻮﻫﺎﯼ ﺳﻔﯿﺪ ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﯽ ﺭﻧﮕﯽﺩﻋﻮﺕ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﻧﺠﺎﺑﺖ ﺩﺭﺳﻔﯿﺪﯼ ﺍﺳﺒﺎﻥﺳﺮﺯﻣﯿﻨﻢ ﺧﻮﺩﯼ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ ﺗﺮﺍﺑﻪ ﺍﯾﻦﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﺩﻋﻮﺗﯽ ﺳﺖ ﺗﺮﺍ ﺁﻏﻮﺵ ﺑﻪ ﺳﻮﯼﺗﻤﺎﻡ ﺳﻔﯿﺪﯼ ﻫﺎ ﺑﺎﺯﺳﺖ ﺑﯿﺎ ﺑﻪ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦﭘﺎﮐﯽ ﻫﺎ ﻗﺪﻡ ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻭ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯ ﺑﯽ ﺭﻧﮓﺑﻮﺩﻥ ﺭﺍ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺑﺰﻥ:ﻣﻦ ﻫﻤﺎﻥ ﺑﯽ ﺷﮑﻞﺑﯽ ﺭﻧﮕﻢ "
arya2085
13 years ago
gharib amade budam gharib khaham raft*nachide sib be royaye sib khaham raft* miane buse tanabi be dar mibafand* be gune ba gole sorkh farib khaham raft*sedaye khab bar ehsase shahr mipichid*va goft ba dele man bi nasib khaham raft*va marg sahme tamame hayate hava bud*asire daste rosume ajib khaham raft*be shoghe baghe por az yashaye shahre ghadim *az in bahare dorughine najib khaham raft*agar che gerye bar in shahr jorme zendan dasht*myane hamhameha an gharib khaham raft*zamane kuch shod afsus,daste man khalist*gharib amade budam gharib khaham raft
arya2085
13 years ago
میروم تا دل نبندم دل به خوبی هایتان بازهم دل بستم و زخمی شدم ،باور کنید...
arya2085
13 years ago




دلم براي کسي تنگ است که آفتاب صداقت را

.

.

.

به ميهماني گلهاي باغ مي آورد



و گيسوان بلندش را به بادها مي داد



و دستهاي سپيدش را به آب مي بخشيد



دلم براي کسي تنگ است



که چشمهاي قشنگش را



به عمق آبي درياي واژگون مي دوخت



و شعرهاي خوشي چون پرنده ها مي خواند



دلم براي کسي تنگ است



که همچو کودک معصومي



دلش براي دلم مي سوخت



و مهرباني را نثار من مي کرد



دلم براي کسي تنگ است



که تا شمال ترين شمال با من رفت



و در جنوب ترين جنوب با من بود



کسي که بي من ماند



کسي که با من نيست



کسي که . . .



- دگر کافي ست.






حميد مصدق






sepehr00
13 years ago
نگاه ساکت باران به روی صورتم دزدانه می لغزد ولی باران نمیداند که من دریایی از دردم به ظاهر گرچه می خندم ولی اندر سکوتم تلخ می گریم
arya2085
13 years ago
باید که مهربان بود،باید که عشق ورزید،زیراکه زنده ماندن هر لحظه احتمالیست
arya2085
13 years ago
هجر تو زدرد وداغ دلگیرم کرد*اندوه غم زمان زمینگیرم کرد*گفتند که جمعه می رسی ز کعبه* این رفتن جمعه جمعه ها پیرم کرد
arya2085
13 years ago
هر رهگذری محرم اسرار نگردد،صحرای نمکزار چمن زار نگردد.هرجا که رسیدی مکش طرح رفاقت،هرکس که به تو یار وفادارنگردد
arya2085
13 years ago
از زندگانيم گله دارد جوانيم
شرمنده ى جوانى از اين زندگانيم

دارم هواى صحبت ياران رفته را
يارى كن اى اجل كه به ياران رسانيم

پرواى پنج روز جهان كى كنم كه عشق
داده نويد زندگى جاودانيم

چون يوسفم به چاه بيابان غم اسير
وز دور مژده ى جرس كاروانيم

گوش زمين به ناله ى من نيست آشنا
من طاير شكسته پر آسمانيم

گيرم كه آب و دانه دريغم نداشتند
چون ميكنند با غم بى همزبانيم
اى لاله ى بهار جوانى كه شد خزان
از داغ ماتم تو بهار جوانيم

گفتى كه آتشم بنشاني، ولى چه سود
برخاستى كه بر سر آتش نشانيم

شمعم گريست زار به بالين كه شهريار
من نيز چون تو همدم سوز نهانيم

*شاعر:محمد حسین بهجت تبریزی(شهریار)
sepehr00
13 years ago
to mesle oun gole sorkhi ke gozashtam laye daftar mesle taghdir mesle ghesmat mesle almasi ke hichki vase oun nazashte ghimat
arya2085
13 years ago


کودکی، دخترکی ، موقع خواب

سخت پاپیچ پدر بود و از او می پرسید:

زندگی چیست؟

پدرش از سر بی صبری گفت:

زندگی یعنی :عشق

دخترک با سر پر شوری گفت:

عشق را معنی کن!

پدرش داد جواب:


بوسه ی گرم تو بر گونه ی من

دخترک خنده برآورد ز شوق

گونه های پدرش را بوسید

زان سپس گفت:

پدر ... عشق اگر بوسه بود...


بوسه هایم همه تقدیم تو باد !




arya2085
13 years ago
زندگی دفتری از خاطره هاست...یک نفر در دل شب،یک نفر در دل خاک...یک نفر همدم خوشبختی هاست،یک نفر همسفر سختی هاست،چشم تا باز کنیم عمرمان می گذرد...ما همه همسفریم
Sanaz1994
13 years ago
Yek nafar bead to in yechizi benevise!!
Sanaz1994
13 years ago
Lol !
Browse Pages:< Previous 1 2 3 4 
Contact Us | Blog | Translation | Terms of Use | Privacy Policy

沪ICP备06061508号
Copyright © 2006 OwnSkin.com    
-
Loading content
There is a problem with loading the content.